بدون عنوان
سلام نرگس جونم خوبی عمر مامان؟ امروز خیلی دلم گرفته . دیروز عصر آقا دارابی و مادر و عمه اعظم و عمو صادق اومدن خونمون ( بعد از یکسال ) ولی نیم ساعت بیشتر نموندن . رفتن خرامه خونه عمه زهرا و گفتن دوباره بر می گردیم . ساعت 30: 9 شب برگشتن . می خواستن ساعت 10 برگردن خونشون . من و بابایی خیلی دلمون گرفت خیلی زیاد اصرار کردیم تا موندن . صبح زود هم وقتی ما خواب بودیم دیدم صدای باز کردن در میاد . من و بابایی بلند شدیم دیدیم اونا آماده شدن و می خوان برن خونشون . نرگس جو...
نویسنده :
زهرا
16:37